در پیشگفتار کتاب یاد شده ضرورت مطالعه و بررسی جنبشهای مذهبی ایران از جمله بهائیت چنین بیان شده است:
بهائی گری به عنوان یک جنبش اجتماعی در قرن سیزده هجری (نوزده میلادی) در ایران پا به عرصه وجود گذاشت و به عنوان حرکتی علیه سنتهای دینی و اجتماعی حاکم بر جامعه به حیات خویش ادامه داد . این جنبش در کنار حکومتهای استعماری و در مقابل فرهنگ اصیل ملی - اسلامی قرار گرفت و به عنوان ابزار استعمارگران به کار رفت . از نظر اجتماعی، بروز این جنبش در ایران زمانی بود که پس از جنگهای ایران و روس به علت افزایش تماس با فرهنگ اروپایی، نوگرایی افکار بسیاری از متفکران و نیز عوام را به خود مشغول کرده بود و در نتیجه مخالفت با سنتهای غلطی نظیر استبداد شاهان، زمینه برای ظهور حرکتهای اجتماعی فراهم شده بود . در چنین شرایطی جنبشهای اصلاحی چندی در ایران شکل گرفتند و در این فضا برخی به فکر تغییر فرهنگ ملی حاکم و ایجاد نوآوریهای مذهبی افتادند . در نتیجه این طرز تفکر بود که فرقه هایی چون شیخیه و بهائیه در کنار مکاتب سکولار در ایران ظاهر شدند و همواره در مقابل حرکتهای احیاگر سنتهای ملی - دینی ایستادند و حرکتهای سنت شکن را تایید کردند . با این طرز فکر کلی، این فرقه ها - حتی اگر به قول بعضی به وسیله همان استعمارگران به وجود نیامده باشند - آلت دست استعمارگران قرار گرفتند .
برای بیان ضرورت مطالعه جنبشهای مذهبی ایران از جمله بهائیت، باید گفت که ایدئولوژی نقشی اساسی در ایجاد تشکلهای سیاسی دارد . یکی از مهمترین وجوه تمایز بین گروهها، دسته ها و احزاب سیاسی، توجه به مرام یا ایدئولوژی آنان است . هر ایدئولوژی برای خود جنبشی ایجاد می کند و پهنه ای از جغرافیای سیاسی را به خود اختصاص می دهد . نظری به جنبشهای اجتماعی ایران در صد سال اخیر نشان می دهد که همه آنان از نوعی ایدئولوژی مذهبی بهره مند بوده اند; چرا که از زمان روی کار آمدن دولت صفویه به بعد، سیاست کشور ما با دین عجین شد . از سوی دیگر نگاهی به ایدئولوژیهای غیر مذهبی و طرز تلقی مردم ایران نسبت به آنان از عدم موفقیت این گونه مرامها در این سرزمین حکایت می کند . شدت دوری جستن مردم جامعه ما از ایدئولوژیهای سکولار (غیر دینی) به اندازه ای است که در تاریخ پنجاه سال اخیر ایران، قدرتمندان سیاسی به راحتی توانسته اند آنان را از صحنه سیاست حذف کنند و حتی برای مشروع جلوه دادن سرکوب مخالفان خود آنان را به وابستگی به این دسته از اندیشه ها متهم نمایند . از آن جمله می توان به سرکوب سریع وابستگان و هواداران حزب توده بعد از نهضت ملی شدن صنعت نفت و متهم کردن مخالفان به انتساب به این حزب در سالهای بعد، و نیز استفاده از عبارت «مارکسیستهای اسلامی » توسط محمدرضا شاه برای سرکوب مخالفان مذهبی خویش در دهه 40 و 50 اشاره کرد .
این امر نشان می دهد که در جغرافیای سیاسی ایران زمین، برای ایجاد حرکتهای پایدار سیاسی استفاده از ایدئولوژیهای مذهبی به مراتب کارسازتر از ایدئولوژیهای سکولار است . نگاهی به تاریخ ایران از دوره باستان تا به امروز این امر را واضح تر می کند . دولت مقتدر کورش کبیر با اتکا به ایدئولوژی مذهبی زرتشت قوام گرفت و دولت ساسانیان برای تجدید آن شکوه به وجهی از همان ایدئولوژی تمسک جست . دولتهای بنی امیه و بنی عباس چند قرن به اسم خلفای اسلامی بر این سرزمین حکومت کردند و پس از حکومت سلسله هایی که تقریبا همگی خطبه های نماز جعمه را به نام خلیفه بغداد می خواندند، اولین دولت پایدار ملی با تشکیل حکومت صفویه و با ایدئولوژی مذهب شیعه به وجود آمد و حدود دویست سال دوام یافت . بعد از نادرشاه که دولت مستعجلی داشت، شاه بعدی به این مناسبت که اعقاب صفویه مشروعیت دارند، خود را وکیل الرعایا خواند و سلسله نسبتا پر دوام بعدی; یعنی قاجاریه با استعانت از دین، و شاهانش با استفاده از لقب «ظل الله » پذیرش حکومت خود را بر مردم هموار نمودند . دو انقلاب صد سال اخیر کشور نیز با نام اسلام و با ایدئولوژی مذهبی اتفاق افتاد و نظامهای سیاسی زمان خویش را دگرگون کرد .
این واقعیت، اهمیت ایدئولوژی مذهبی و به تبع آن جنبشهای مذهبی در ایران را نشان می دهد و نیز توجه ما را به این نکته جلب می کند که در انجام حرکتهای پایدار و در نتیجه تغییرات با ثبات در این سرزمین، همواره جنبشهای مذهبی دخیل بوده اند . این واقعیت تیغی دو دم است; چرا که اصلاحگران می توانند در بهبود اوضاع از این قاعده سود جویند و ناصالحان در به بند کشیدن این ملت و غارت ثروتهای او از آن بهره مند شوند . از این رو شناخت ابعاد این واقعیت ضروری است تا بتوان مصلحان حقیقی را از مدعیان دروغین اصلاحگری باز شناخت . برای دریافت بهتر این امر، لازم است به مطالعه جنبشهای مذهبی ایران زمین، علل بروز و ساز و کار انجام و سرانجام آنان بپردازیم . بررسی «چرایی » و «چگونگی » ظهور و دوام و رشد و یا انحطاط این جنبشها ما را سبت به قواعد حاکم بر آنان آگاه و از این طریق به سیاستمداران و دلسوزان ملک و ملت رهنمود دقیق تری ارائه می نماید . در تاریخ دویست ساله اخیر ایران جنبشهای مذهبی فراوانی پا گرفته اند که برخی از آنان مانند انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی موجب تحولات ملی شده اند و برخی دیگر مانند جنبش تنگستان و نهضت جنگل در قالب منطقه ای و با بخشی از مردم محدود مانده اند .
در این تحقیق، حرکت بهائیت مورد نظر ماست . برای شناسایی این حرکت لازم است همه عوامل و زمینه های ابعاد دخیل در ایجاد و بقای این جنبش مورد بررسی قرار گیرد . برخی از محققان جنبش بهائیت را در ردیف جنبشهای اصلاحی قرار داده و ارزیابی نموده اند . آیا به واقع این جنبش یک جنبش اصلاحی بوده است؟ . . .
در ادامه پیشگفتار کتاب، درباره هدف نگارش آن چنین آمده است:
هدف از این تحقیق بررسی چند و چون جنبش بهائیت به عنوان یک جنبش مذهبی از آغاز تا امروز است . سؤال اصلی ما این است: فرقه های شیخیه، بابیه، ازلیه و بهائیه - که همه را تحت عنوان بهائیگری در ایران خلاصه نموده ایم - کی، چرا، چگونه و توسط چه کسانی به وجود آمده اند؟ دیدگاهها و اعتقاداتشان چیست و در مقابل حوادث مختلف در ایران، از آغاز پیدایش تا کنون، چگونه موضع گیری نموده اند؟
در این تحقیق می خواهیم به جنبش بهائیت از زاویه جامعه شناسی سیاسی بنگریم و نحوه تعامل آن را با اقتدار ملی مورد توجه قرار دهیم . کیان و اقتدار ملی ایران بعد از دوران صفویه حول محور ایدئولوژی تشیع شکل گرفته است . به گمان ما قدرتهای استعماری از این فرقه ها برای شکستن کیان یا اقتدار ملی ایران استفاده نموده اند . به عبارت دیگر فرضیه ما در این تحقیق این است که از این جنبش یا سلسله جنبشها در ایران برای شکستن کیان یا اقتدار ملی، که از زمان صفویه حول محور تشیع سامان یافته است استفاده شده و همواره در این راستا ایفای نقش نموده اند . در بخش نظریات به تفصیل در مورد این فرضیه سخن خواهیم گفت .
نویسنده ساختار کلی کتاب یاد شده را در پیشگفتار چنین توضیح می دهد:
در پیگیری سؤال و فرضیه تحقیق به بهره ها و فصلهای زیر خواهیم پرداخت . کل تحقیق را در سه بهره، هفت فصل و یک نتیجه گیری ارائه خواهیم نمود . بهره اول تحت عنوان کلیات شامل مقدمه که ضرورت تحقیق، هدف از تحقیق، سؤال اصلی و فرضیه تحقیق را ارائه خواهد داد . قسمت دوم این بهره به بیان نظریات به کار گرفته شده می پردازد . در این قسمت نظریه نویسنده در مورد جنبشهای اجتماعی و برداشت نوی از وضعیت اقتدار در ایران ارائه خواهد شد . قسمت سوم این بهره به روش تحقیق و سپس به بررسی پیشینه تحقیق خواهد پرداخت . در قسمت روش تحقیق نظر نویسنده درباره استفاده از منابع تاریخی در رشته جامعه شناسی تاریخی ارائه خواهد شد و در قسمت پیشینه تحقیق، نوآوری تحقیق حاضر نسبت به تحلیلهای ارائه شده تاکنون، شرح داده خواهد شد .
در بهره دوم به علل پیدایش بهائیگری می پردازیم و ایدئولوژی آن را تشریح می کنیم . این بهره شامل سه فصل است که به ترتیب زمینه اجتماعی، ایدئولوژی و کنشگران بهائیت را مورد توجه قرار خواهد داد . به این ترتیب درخواهیم یافت که این جنبش چرا ایجاد شده، چه می گوید و چه کسانی آن را به راه انداخته اند؟ علل اقبال و یا ادبار مردم به آنان و حمایتهایی که از جانب کشورهای بیگانه از آنان صورت گرفته است، نیز در این فصول تشریح خواهد شد . به عبارت دیگر این بهره عهده دار بیان «چرایی » این جنبش است .
در بهره سوم به عملکرد این جنبش در ایران و به عبارت دیگر به «چگونگی » وقوع آن می پردازیم . در این بهره، سیر وقایع بهائیگری قبل و بعد از انقلاب اسلامی را ارائه می کنیم و موضعگیری آنان را در چهار فصل دوره قاجار، انقلاب مشروطه، عصر پهلوی و بعد از انقلاب اسلامی تشریح خواهیم کرد . در این بهره موضع بهائیان نسبت به انقلاب اسلامی، تعامل انقلاب اسلامی با آنان و جایگاه کنونی آنان بررسی خواهد شد . در پایان این بهره پاسخ به فرضیه یا نظریه تحقیق و نتیجه گیری ارائه خواهد شد .
در پایان معرفی این کتاب توجه شما را به گفت وگوی مختصری که با نویسنده آن داشته ایم جلب می کنیم .
به نظر شما زمینه ها، عوامل و مراحل شکل گیری جریان بهائیت در ایران چه بود؟
بسیاری را باور بر این است که علت ظهور بهائیت فقر و مشکلات اقتصادی بعد از ورشکستگی در جنگهای ایران و روس بود . اما عقیده بنده بر این است که بیشتر علل سیاسی و فرهنگی عامل پیدایش بابیت و بهائیت بوده است . شکست در جنگهای ایران و روس، شکاف عمیقی بین دولت و ملت به واسطه جدا شدن روحانیت از دولت فتحعلی شاه ایجاد نمود . این جدائی تا آخر دوره قاجار دوام داشت و نهضت تنباکو و بعد از آن، انقلاب مشروطه را رقم زد . با جدا شدن روحانیت و ملت از دولت، دربار تحت سیطره روسها و رقیب دیرین آنان، انگلیسها، درآمد . اما ملت اقتدار خویش را حفظ نمود و با کشتن «گریبایدف » نشان داد که ترس و واهمه ای از روسها ندارد . از همینجا بود که روسها به فکر شکستن اقتدار ملت افتادند . به تشخیص درست آنان، نقطه قوت ملت ایران پیروی از نایب امام زمان (عج) بود . بنابراین اگر می توانستند در اعتقاد به آن امام همام شک و تردید ایجاد کنند می توانستند کمر ملت را بشکنند . از این رو به فکر فرقه سازی پیرامون اندیشه مهدویت افتادند .
فرقه شیخیه به علت پیشرفتی که در آغاز دوره قاجار در حوزه های علمیه ایجاد شد و روش اصولیین بر شیوه اجتهادی اخباریین غلبه نمود، شکل گرفت . اصولیین با استفاده از روش تعلیم داده شده توسط امام جعفر صادق (ع) توانستند شیوه استخراج احکام مربوط به مسائل جدید و مستحدثه را به خوبی بیابند و پی بگیرند . شیخی های اخباری مسلک برای عقب نماندن در داشتن پاسخ برای مسائل جدید به خیالات متوسل شدند و طرح ایجاد ارتباط با معصومین در خواب و رویا و غیره را مطرح نمودند . این شیوه که به عقیده آنان با استناد به تقوی و تهذیب نفس، رکن رابع عملی می شد; راه را برای ادعاهای اتصال به معصومین باز نمود و نسل سوم رکن رابع به تحریک و حمایت روسها ادعای ارتباط با امام زمان (ع) نمود . به این ترتیب «سیدعلی محمد باب » خود را باب امام زمان (ع) قلمداد کرد . پس از این ادعا پیروان او در یک گردهمائی در دشت «به دشت » به طور کلی دین را منسوخ اعلام نمودند و برای او قدرت تشریع و ابداع دین جدید قائل شدند . پس از این حادثه سیدعلی محمد باب، در زندان شروع به تدوین کتاب بیان نمود و ادعای پیغمبری کرد . ادعای الهیت او به بعد از این ادعا باز می گردد که نام خویش را با استناد به حروف ابجد معادل «رب اعلی » توجیه نمود . بعد از سیدعلی محمد، جانشینانش به دو فرقه «ازلیه » و «بهائیه » تقسیم شدند . ازلیه بیشتر تابع احکام و دستورات باب بودند اما بهائیان به رهبری حسینعلی نوری کتاب جدید نوشتند و دین جدید ساختند . دینی که خشک اندیشیهای کاملا غیر منطقی باب را تا حدی کنار زد و با الهام از تمدن روز اروپا احکامی ساخت که بتواند افراد بیشتری را به خود جلب کند .
چه عواملی از خارج در شکل گیری و هدایت جریان بهائیت در ایران نقش داشتند؟
ابتدا همانطور که گفته شد; روسها عامل اصلی زمینه سازی و رشد بابیت بر پایه فرقه شیخیه در ایران بودند . اما بعد از تبعید بابیان از ایران و ایجاد فرقه بهائیه در سرزمین عثمانی، دولت انگلیس به میدان آمد و از وجود آنان برای تضعیف اسلام در منطقه خاورمیانه سود جست . خدمت بهائیان به انگلستان تا حدی پیش رفت که به یکی از رهبران آنان; یعنی «عباس افندی » که جانشین «حسنعلی نوری » بود لقب «سر» عطا نمودند . به هر صورت بابیان و بهائیان مقیم ایران همواره از حمایت دولت انگلستان، اسرائیل و آمریکا برخوردار بوده اند .
وجوه تشابه بهائیت و جریان «صهیونیسم » و «ماسونیت » چیست و این جریانها چه قرابت نظری و عملی با یکدیگر دارند؟
بهائیت بعد از عباس افندی; یعنی در دوره «شوقی افندی » ، سازمان دهی تازه ای یافت و به صورت یک حزب تمام عیار درآمد . مرکز آن اسرائیل شد و شاخه های آن در سراسر جهان گسترش یافت . در چنین حالتی این فرقه کاملا تحت مدیریت جریانهای ضد اسلام در منطقه خاورمیانه قرار گرفت و عملکردی همانند صهیونیزم یافت . با توجه به اینکه مرکزیت این گروه در اسرائیل قرار دارد; هماهنگی و همسانی آنان با جریان صهیونیزم بسیار زیاد است . از آنجا که فراماسونری نیز در خدمت پیاده کردن سیاستهای استعماری غرب در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه قرار دارد عملکرد آنان نیز با عملکرد بهائیت یکسان است . این گروهها ممکن است از لحاظ نظری با یکدیگر اختلاف داشته باشند اما از حیث عملکرد کاملا مشابه هم عمل می نمایند .
نقش بهائیت در تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یکصد سال اخیر ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
همانطور که گفته شد; بهائیت از ابتدا برای ایجاد تفرقه در بین شیعیان به وجود آمد و به یک جریان ضد اسلام مبدل گردید . سیاست ضد اسلامی آن همواره ادامه یافته و با هر جریان اسلام خواهی اعم از فرهنگی و سیاسی، در ایران به مقابله پرداخته و هر جریان سنت شکن ضد اسلامی را همراهی نموده است .
این فرقه در حال حاضر در ایران و جهان از چه موقعیت و جایگاهی برخوردار است و چه اهدافی را دنبال می کند؟
این فرقه هم اکنون کاملا مورد حمایت آمریکا و اسرائیل است و از آن برای مقابله با اسلام استفاده می شود . بیشترین پیروان آنان در آمریکا قرار دارند و در کشورهایی همچون هند و اندونزی و برخی از کشورهای آمریکای لاتین طرفدارانی دارند . اصولا آنان به وطن اعتقادی ندارند و به اصطلاح «جهان وطنی » اختیار نموده اند . هر چند ادعای عدم دخالت در سیاست دارند، اما به نظر می رسد هدف آنان تشکیل حکومت جهانی بهائی است .
حرکتهای شکل گرفته طی چند دهه اخیر جهت مقابله با این جریان (از جمله انجمن حجتیه) را چگونه ارزیابی می کنید و آنها را تا چه حد در این زمینه موفق می دانید؟
انجمن حجتیه از لحاظ اعتقادی با آنان به مقابله برخاست و در راه کنترل عقیدتی آنان قدمهای مثبتی برداشت; اما چون از لحاظ سیاسی نسبت به آنان از خود حساسیتی نشان نمی داد فعالیتش بسیار محدود بود و در حیطه کنترل عوامل حکومتی و دولتی قرار می گرفت . محمدرضا شاه برای پیشبرد مقاصد غربی خویش از عناصر بهائی در امور سیاسی و فرهنگی استفاده و امکان ورود به میدانهای اقتصادی را هم برای آنان فراهم می کرد . از طرف دیگر، شاه به انجمن حجتیه اجازه فعالیت داد تا وقت خواست بتواند به وسیله آنان بهائیها را سرکوب کند تا خطری برای رژیمش نباشند
نظرات شما عزیزان: